دنـیای مشــکوک!

این دنیا عجیب ساخته شده! این روزها دارم به این یقین میرسم که سازوکاری برای این دنیا تعریف شده که مثل یک استاد یا معلم داره مارو به سمتی که خودش دوست داره میبره. به سمت رشد، درک و فهم!
همونطور که نمیتونیم جلوی بزرگ شدن و رشد جسمی خودمون رو بگیریم انگار برای دنیا تعریف شده که به لحاظ درک و فهم هم ما رو رشد بده.
انگار که نیاز خود دنیا باشه، چرا که مثل یه معلم سخت گیر اصرار زیادی داره که بفهمیم...
اول با یه تفکر ساده که تو ذهنمون ایجاد میکنه موضوع رو به ما گوشزد میکنه، بعدش یه دوری میزنه برمیگرده ، اگه نکته رو نگرفته باشیم با یه اتفاق کوچیک سعی میکنه بهمون بفهمونه،... باز هم اگه نکته رو نگرفتیم این چرخه مدام تکرار میشه و هر مرحله هم سخت تر و سخت تر... تا جایی که اگه باز هم دوست نداشتیم بفهمیم قبل رفتن از این دنیا همه چی رو بهمون میفهمونه... جایی که همه تلاش های گذشته دنیا جلوی چشممون میاد و با حسرت زیاد و روحی معذب باید چشامونو ببندیم.
اگه به اتفاقاتی که روزانه تجربه میکنیم، به برخوردها، رفتارها و حتی چیزهایی که میبینیم یا میشنویم توجه کنیم و دقیق بشیم شاید بتونیم تلاش دنیا رو برای بیدار کردن و آگاه کردن خودمون ببینیم.
بنظرم هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست و خیلی چیزها منطقی پیش نمیرن... این روزها بیشتر از همیشه تلاش های دنیا رو در آینه اتفاقات و رخدادها میبینم که سعی میکنه چیزهایی رو به من بفهمونه.
در کنار آن به وضوح نیروی مخالف آن را هم عمیقا حس میکنم... نیروی مخالفی که با مشغول کردن آدم به ظواهر کارها فرصت تفکر و تعمق در رخدادها رو از بین میبره و نهایت تلاشش رو میکنه تا بی تفاوت از کنار درسهای زندگی عبور کنیم.
این روزها یکی از حرفهای دوستم مصطفی مدام تو ذهنم میچرخه... میگه همه دنیا فقط تویی، بقیش فقط توهمه. همه رویدادها و اتفاقات رو هم تو تعیین میکنی،.. با طرز تفکر و تصوری که داری.
نمیتونم از کنار حرفهایی که زد به سادگی عبور کنم.
